این صحنه توجه برخی از مردم را به خود جلب کرده بود و عدهای هم بدون اندیشیدن به این پرسش که چگونه میشود با گوشی تلفن عمومیای که سیم آن قطع شده، صحبت کرد، با همان تلفن شماره میگرفتند و شروع به صحبت میکردند (و البته زود متوجه میشدند که اشتباه کردهاند)! این صحنه شاید نمونهای آشکار از واقعیتی باشد که در جامعه ما گسترش یافته و به نوعی، آسیب تلقی میشود؛ یعنی نبود یک فرهنگ عمومی علمی در کشور.
پژوهشگران بر این نظرند که درست است که جامعه ما از چندین دهه قبل به اینسو، با نمودهای ابزاری علم که همان تکنولوژی باشد، آشنا و مرتبط است اما سطح دانایی مردم از چگونه ساخته شدن این جهان و دادههای علمی شکلدهنده آن، به شدت نازل است. ناآگاهی علمی، پیامدهای دیگری هم دارد که باید در جای خود به بحث گذاشته شود. براین پایه، لازم است تا اهل علم و پژوهشگران حیطه علومتجربی، کتابهایی در این زمینه برای مخاطبان عامتر به فارسی برگردانند یا درصدد تالیف آنها برآیند.
البته برگزاری جلسات و سخنرانیها در این خصوص نیز میتواند به آشنا شدن عموم مردم به شکلگیری فرهنگ عمومی علم در جامعه کمک کند. این همگانیسازی علم و لزوم توجه به آن بود که سببساز تشکیل نشستی در اینباره شد. این نشست که در اصل به انگیزه چاپ مجموعه ترجمههایی تحت عنوان «دانش معاصر» از سوی انتشارات فرهنگ معاصر برپا شده بود، میزبان مترجمان، ناظران و ویراستاران این مجموعه بود. لازم به یادآوری است که از این مجموعه تاکنون 8 جلد توسط مترجمان گوناگون به فارسی برگردانده شده است.
این مجموعه زیر نظر محمدرضا خواجهپور و حسین معصومی همدانی که خود نیز کتابهایی را (از این مجموعه) ترجمه کردهاند، قرار دارد. این بود که چند روز پیش محمدرضا خواجهپور، حسین معصومی همدانی، هومن پناهنده و رضا رضایی- مترجمان این مجموعه - گرد هم آمدند و درباره لزوم ترجمه متون علمی و همگانی شدن علم در جامعه کنونی ایران سخن راندند. برخی از آثاری که در این مجموعه به چاپ رسیدهاند عبارتند از: «فیزیک، اندیشهها و یافتهها»، «نظریه کوانتومی»، «آگاهی» و «فلسفه علم». مطلب حاضر گزارشی است از سخنرانیهای ایرادشده در این نشست که از پی میآید:
علیاصغر محمدخانی، دبیر جلسه در آغاز ضمن بحث درباره ضرورت همگانیسازی دانش از یک معضل بنیادین بر سر راه آن در ایران معاصر سخن به میان آورد. «یکی از کارهایی که در ایران جایش خالی است، نبود مجموعههایی است درباره فیلسوفان و موضوعات علمی گوناگون به زبان ساده و روشن برای مخاطبان مختلف. البته کوششهایی جستهوگریخته در این زمینه انجام شده که از جمله میتوان به مجموعه «بنیانگذاران فرهنگ اسلام و ایران» و مجموعه آثاری که خشایار دیهیمی در شناخت اندیشمندان و فیلسوفان گوناگون ترجمه کرده و به چاپ رسانده، اشاره کرد.
یکی دیگر از معضلات اساسی در این حوزه، نبود آثاری در زمینه دانشهای میانرشتهای و از همه مهمتر، کمبود کسانی است که بخواهند از قلمروهای علمی دیگر وارد سایر مباحث شوند. در ایران کسانی که در حوزههای متنوع علوم انسانی کار میکنند، از حوزههای دیگر دانش مطلع نیستند؛ حال آنکه در غرب اینگونه نیست. ما باید به سمت فعالیتهای بینرشتهای برویم. به نظرم انتشار این مجموعه (دانش معاصر) و به موازات آن، برگزاری دورههایی برای این رشتههای علمی میتواند به گسترش فعالیتهای میانرشتهای مدد رساند.»
همگانیسازی علم
دکتر حسین معصومیهمدانی، نخستین سخنران این نشست با مقایسه سامانه آموزشی قدیم و جدید و اینکه درگذشته به فراگیری علوم بیشتر بها داده میشد، گفت: «امروزه پدیدهای در جامعه خودمان به نام بیسوادی علم داریم؛ به این معنا که مردم و بهویژه جوانان ما به علوم گوناگون بیتوجهاند. احساس ما این است که دید نسل جوان خیلی محدود شده است و متاسفانه روزبهروز بدتر هم میشود. البته ظاهرا همه علم میخوانند اما علم منحصر به کتابهای درسی است؛ بهویژه آنهایی که دانشآموزان فکر میکنند، در کنکور میآید. در کل آگاهی جامعه از آنچه که در قلمرو علم میگذرد، ناچیز است. وقتی امروز را با گذشته مقایسه میکنیم، میبینیم که در زمانهای قدیم (دوران ما) کتابهایی به غیر از کتابهای درسی وجود داشت که میتوان آنها را [کتابهای] علم برای همگان دانست. دانشآموزان با خواندن این کتابها بصیرتی بیش از آنچه که از کتابهای درسی برمیآمد، به دست میآوردند.»
وی در ادامه در آسیبشناسی و علتشناسی این وضعیت افزود: «در این بازار گرم کتابهای سیاسی، فلسفی، ادبی، رمان و... قصوری هم از جانب کسانی بوده که میتوانستهاند کتاب علمی تولید کنند و نکردهاند. به هر حال ما به فکر افتادیم و این نقص را در حد توان خویش برطرف کردیم. این کتابها علم را در اختیار همگان قرار میدهد.»
عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی، با اشاره به واژه «همگان» در ترکیب «علم برای همگان» و اینکه نیازمند تعریف جدیدی از آن هستیم اظهار داشت: «آنچه که در جوامع دیگر برای اکثریت فرهیختگان نوشته میشود، هنگامی که در جامعه ما ترجمه میشود، برای اقلیت درمیآید؛این واقعیت مهمی است. از اینرو، این8جلد، کتابهایی نیستند که هرکس بخواند؛ ولی با این حال، هرکسی که تحصیلاتی در حد دیپلم داشته و کمی هم علاقهمند باشد، میتواند چیزهایی از این کتابها را درک کند.»
مترجم کتاب «شأن علم» در پایان با اشاره به زبان ساده و همهفهم این مجموعه گفت: کوشیدیم تا زبان این مجموعه شسته و رفته باشد و از تواناییهایی که زبان فارسی بهویژه در 3-2 دهه اخیر به دست آورده، کمال استفاده را بردیم؛ از اینرو، سعی ما بر آن بوده تا واژگان مقبول فارسی به کار رود. البته ما درحد ترجمه متوقف نخواهیم شد و احتمالا کسانی که اهل علم در ایران هستند، کتابهایی را در حوزه علم تالیف خواهند کرد. ما همگانینویس در حوزه علم نداشتهایم و همواره مترجم بودهایم و هنوز هم هستیم. به نظرم وقت آن رسیده که به سرچشمههای علم دست پیدا کنیم و از شبهعلمها دوری گزینیم.»
علمهراسی
سخنران بعدی نشست که محمدرضا خواجه پور بود، با بیان اینکه علم در جامعه ما هنوز به صورت فرهنگ عمومی درنیامده، گفت: «امروزه افرادی را میبینیم که کتابهای ساده فلسفی را میخوانند ولی کتابهای فیزیک، شیمی یا زمینشناسی را در همان سطح نمیخوانند. گاه که این قبیل کتابها را با هم مقایسه میکنیم، میبینیم که بعضا کتابهای فلسفه دشوارتر بهنظر میآید، منتها مخاطبان کتابهای علمی، عموما با چارچوب و واژگان آن آشنا نیستند؛ از این حیث، به نظر میرسد که خواندن علم در ایران هراسآور شده است. در واقع امر اینگونه نیست و با کمی دقت در خواندن آثار علمی میتوان این راه را هموار کرد. متاسفانه هماکنون علم در ایران جزو فرهنگ عمومی ما درنیامده است. اگر بخواهیم تغییرات شتابناکی را که در چند دهه اخیر در زندگی ما رخ داده درک کنیم، ناگزیر از مطالعه علم هستیم.»
مترجم کتاب «فیزیک، اندیشهها و یافتهها» در پایان درباره انگیزه گردآوری و ترجمه این مجموعه اشاره داشت: «آنچه ما در این مجموعه در نظر داشتهایم، علوم طبیعی و آنچه که کمابیش در این حوزه (علوم طبیعی) و یا بهگونهای با آن امتزاج پیدا کرده، بوده است.»
پرهیز از شبهعلمها
دکتر ضیاءموحد در کتاب «البته واضح و مبرهن است» به چگونگی و شیوههای درست مقالهنویسی اشارات دقیقی دارد. وقتی این کتاب را میخوانیم، بیدرنگ این پرسش مطرح میشود که چرا و با چه دغدغهای دکتر موحد دست به چنین کاری زده است؟ البته خود وی در آن کتاب به این پرسش اینگونه پاسخ داده «در مقام مشاور برخی نشریات، مقالاتی برای داوری به من داده میشد.
در آنجا بود که به این نتیجه رسیدم که باید کتابی درباره شیوه مقالهنویسی تالیف کنم»؛ این مقدمهای بود که هومن پناهنده سخنران دیگر نشست، برای ورود به بحث اهداف همگانیسازی علم و چاپ مجموعه« دانش معاصر» بیان کرد. او در همین زمینه افزود: «در بسیاری از مواقع فکر میکنیم که مقدمات و مبادی [یک علم] را میدانیم؛ حال آنکه آن را نمیدانیم. اینجاست که شبهعلم برجای علم مینشیند. این جنبه آسیبشناختی حیات فکری و فرهنگی ماست. برخی عمیقا میاندیشند که بر خیلی چیزها آگاهند؛ اما در واقع چیزی نمیدانند. تولید کتابهای مقدماتی هر علمی دشوار است ولی مهمتر از آن، این است که کسانی یافت شوند که ایندست کتابها را بخوانند.
من فکر میکنم که دکتر موحد تحت فشار درونی خودش بوده که آن کتاب را نوشته است. ما هم باید تأمل کنیم که چگونه درس میخوانیم، چگونه درس میدهیم و چرا در عین ندانستن، تصور دانستن داریم!»
مترجم کتاب «فلسفه علم» در توضیح کتابی که در این مجموعه به فارسی برگردانده بود، چنین اظهار داشت: «عقیده رایج در غرب این است که علمتجربی، برترین دستاورد تمدن جدید است. تکنولوژی هم محصول فرعی و عمده و در واقع فرزند علم است. در نظام آموزشی غربی، علم تجربی بالاترین مرجع و برتر از نظامهای فکری و عقیدتی است. در واقع علم مرجع نهایی است. اینجاست که فیلسوفانی موسوم به علم، پرسشهایی را در باب علم و چیستی آن طرح میکنند. طرح این سؤال و پاسخهاست که موضوع فلسفه علم را شکل میدهد.»
پناهنده در ادامه مهمترین پرسشهای برآمده از فلسفه علم را از این قبیل برشمرد: «آیا علم برای ما شناخت میآورد؟ آیا علم معرفتآموز است؟ (اگر میآموزد) برچه اساسی است؟ علم چگونه برای ما شناخت میآورد؟ مبنای این شناخت چیست؛ قیاس است یا استقراء یا چیزی دیگر؟ چگونه نظریههای علمی جای خود را به نظریههای دیگر میدهند؟ مکانیسم آن کدام است؟ آیا این مکانیسم مبنای منطقی دارد؟ آیا در علم پیشرفت هست؟
آیا نظریات علمی برتری معرفتی نسبت به یکدیگر دارند؟ تفاوت علم تجربی با رشتههای دیگر مثل الهیات و تاریخ چیست؟ آیا مفاهیم علمی مابهازای تجربی دارند؟ آیا قابل اثباتاند؟ آیا محتملاند؟ آیا همه علوم را میتوان به یک علم بنیادین و مادر فروکاست؟ بین علم و دیگر نظامهای فکری مثل دین چه نسبتی وجود دارد؟ آیا علم از ارزشهای ایدئولوژیک برکنار است؟ آیا میتوان فارغ از نظریههای علمی، عالم را مشاهده کرد؟ و...؛ اینها و پرسشهای دیگری که در قلمرو فلسفه علم قرار میگیرند، در این کتاب به بحث گذاشته شدهاند و کوشش شده تا ارتباط منطقی مفاهیم مطرح در فلسفه علم نیز حفظ شود.»